loading...
esfhan
reza paya بازدید : 47 چهارشنبه 05 شهریور 1399 نظرات (0)

روزي پادشاهي فرمان داد تا هر کس جمله حکمانه ا بگود به اوچهارصد سکه ط بدهند.

 

روز در حالکه از کنار مزرعها م گذشت پرمرد نود ساله ا را ددکه مشغول کاشتن نهال زتون است.

 

شاه جلو رفت واز پرمرد پرسد، نهالزتون بست سال طول م کشد تا به باربنشند وثمر دهد، تو با ان سن و سال با چهامد نهال زتون م کار 

پرمرد لبخندزد وگفت: دگران کاشتند و ما خوردم مام کارم تا دگران بخورند...

 

سلطان از جواب پرمرد خوشش آمدوگفت: واقعا جوابت حکمانه بود ودستور دادچهارصد سکه ط به او بدهند.

 

پرمردخندد

شاه گفت: چرا م خند

پرمرد گفت: زتون بعد از بست سال ثمرم دهد اما زتون من ان ثمر داد!!!!

باز دستور داد چهارصد سکه دگر به او بدهند.

 

پرمرد باز هم خندد،

انو شروان گفت: اين بار چرا خندد

پرمرد گفت: زتون سال ک بار ثمر مدهد اما زتون من امروز دوبار ثمر داد!!!

مجددا دستور داد چهارصد سکه دگر بهاو بدهند وبه سرعت از آنجا دور شد.

 

پرسيدند چرا با عجله ميرويد

 گفت: نود سال زندگيِ با انگيزه و هدفمند، ازاو مردي ساخته که تمام سخنانش سنجيده وحکيمانه است، پس لايق پاداش است.

 

اگر مي ماندم خزانه ام را خالي ميکرد...!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 32
  • بازدید ماه : 115
  • بازدید سال : 716
  • بازدید کلی : 2,476